هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

نامه چهل و یکم (اومدن عمویی و زن عموی دوست داشتنی)

سلام  و صد سلام به شاپرک کوچولو پسر قشنگم الان توی خواب نازه البته تو ننوی مامان بزرگ خوابای شیرین ببینی عسلم. مامانی که اومد خونه قبل از اینکه بره سراغ دوست داشتنی ترین پسر دنیا با سرعت نور به تمیز کردن خونه و آماده کردن وسایل پذیرایی مشغول شد و نفهمید که چطور نیم ساعت گذشت که یه دفعه با زنگ تلفن موبایل به خودش اومد,مامان بزرگ پشت خط با صدای خسته که تهشم به عصبانیت میزد گفت که چرا دیر کردی؟مامانی با سرعت پرید خونه مامان بزرگ و معلوم شد که گل پسر ماما بزرگو مجبور کرده که بغلش کنه و راه ببره راستش مامانی این روزا نمیدونم جائیت درد میکنه یا عادت کردی همش مامان بزرگو مجبور میکنی بغلت کنه اون طفلکم با اون سنش واقعا خسته میشه امروز م...
27 مهر 1390

مادرانه

لحظه ای که با مشیت خداوند روبرو می شوی خود را چون کودکی بدان که به هوا می اندازی و او می خندد چون ایمان دارد که او را خواهی گرفت
27 مهر 1390

نامه چهلم(داغغغ)

سلام گلدونه دوست داشتنی, تو و بابای دوست داشتنی الان خواب هستین مامانی اومده  یه گوشه دنج پیدا کرده تااتفاقات امروزو بنویسه آخه قند عسل تا کامپیوترو میبینه به به کنان می یاد سراغشو فرمونو (منظور موسه) از دست مامانی میگیره و دیگه بقیشو خودتون حدس بزنین!! امروز خاله شهلا مامانی رو از سرکار رسوند خونه دستش درد نکنه کلی کیف داد چون 1 ساعتی زودتر اومدم پیش گل پسر ,هوراد و مامان بزرگ که در حال بازی کردن بودن کلی با دیدن مامانی ذوق کردن آخی نازی بابابزرگ پاش درد میکنه چندروزیه نتونسته بره بیرون فرشته کوچولوی خونه باید برای بابابزرگ دعا کنه تا پاش خوب بشه آخه خدا جون حرفای نی نی کوچولوها رو زود زود میشنوه و جواب میده قربون پسر مهرب...
26 مهر 1390

نامه سي و نهم(روز شيرين 24مهر)

سلام و صد سلام به گل پسر مامان و بابا      ديشب خان باشتين اولين غذاي رستوراني رو تجربه كرد عزيزم وقتي گذاشتيمش روي صندلي غذا خوري كنار ميز خودمون كلي كيف كرد بقيه بچه ها رو كه مي ديد جيغ مي كشيد و مي خنديد و ماهياي تو آكواريوم رو هم بررسي ميكرد خلاصه خيلي خوش گذشت خدارو شكر ماماني و بابايي تصميم گرفتن هرچندوقت يكبار پسر خوشگلشونو به رستوران ببرن تا كلي كيف كنه.                            موقع برگشت به خونه ماماني و بابايي كم آورده بودنو يه جورايي پنچر  هر چند با مرور خاطرات روز 24 ام انرژشون بيشتر شد روز خيلي خيلي...
25 مهر 1390

نامه سی و هشتم

پسر خوشگلم چند روزی نتونستم برات چیزی بنویسم آخه کارم یه کم زیاده هر چند دو روزه به یاری خدا اینترنت خونه هم راه افتاده اما واقعا مامانی وقت کم می یاره الانم تو ر گذاشتم پیش مامان بزرگ و بابابزرگ و اومدم که چند خطی برات بنویسم بابایی امروز از سر کار که اومد رفته کلاس انشائ الله که بابای دوست داشتنی توی همه چیز شاگرد اول باشه بابایی خیلی دوست داریم می دونی مامانی امروز لاوه بر اینکه روز تولد 11 ماهگی شما دوست داشتنی ترین پسر دنیاس سالگرد پیمان بستن مامانی و بابایی هم هست و بابایی با گل و شیرینی اومد خونه و یه شمع خوشگل هم گرفته بود که یه نینی دوست داشتنی داشت ازش بالا می رفت گفت این هوراد  پسر خوشگله مائه که با اومدنش زندگی ما رو...
24 مهر 1390

ورود به ماه 12

سلام به بهترین وئو .پسرو ود یا بالاخره ئ وایمکس خونه راه افتاد اما این گل پسر هم میخواد تایپ کنه نخیر نمیذاره فقط میخواستم بگمپایان 1 ماهگی و ورودت به 12 ماهگی مبارک
24 مهر 1390

نامه سي و هفتم(خاطره)

سلام و صد سلام از جنس گلاي خوشگل و دوست داشتني مرسي كه ديروز همراه باباي دوست داشتني اومدي دنبال مامان قربون قد و بالات برم بابايي مي گفت از همون در خونه روي صندلي خوابت برد تا محل كار ماماني عزيزم خيلي خيلي دوست دارم بيشتر از اونچه فكرشو بكني و بخاطر اين احساس قشنگي كه بهم دادي ازت ممنونم خدايا شكرت امروز صبحم باز ماماني ديرش شد آخه ديشب خيلي بيدار شدي اگه مامان بزرگ در نزده بود احتمالا ماماني تا ظهر 7 تا پادشاه كه چه عرض كنم 7 تا خان باشتينم توي خواب مي ديد مامان بزرگ گفت كه ديروز غذاتو نخوردي ماماني وقتي اومد طبق دستور آشپزي  برات حلوا درست كرد  اما ناقلا فكر كنم تو فهميدي كه اين اولين باريه كه مامان حلوا درست ...
19 مهر 1390

نامه سي و ششم(اولين ايستادن)

سلام به فرشته كوچولوي ما يا به قول همكار ماماني كه ميگه نبايد بگي فرشته كوچولو ميگه ميخواد بره سربازيا ‘من ميگم نه تك فرزندا رو نمي فرستن سربازي ميگه بگو مرد بزرگ  شايدم راست ميگه ميدوني ماماني دوست دارم وقتي كه مرد بزرگي شدي قوي و با اراده ولي اين فرشته كوچولوي وجودتو از دست ندي درسته توي اين دنيا فرشته بودن زيادم خوب نيست اما نبودنش بدتر از بودنشه يه فرشته عاقل و قوي كه در عين داشتن احساسات قشنگ منطقي فكر ميكنه و درعين دوست داشتن و محبت و كمك به ديگران عاقلانه تصميم مي گيره متاسفانه ماماني نتونست فرشته كوچولوشو حفظ كنه فكر كنم طفلكي قهر كرد و رفت متاسفانه اين دنيا خاصيتش اينه كه صفتاي خوب آدمو مي گيره و بجاش چي...
17 مهر 1390

روز كودك

ماماني قربونت بره كلي نوشته بودم كه پريد يه فرصت مناسب دوباره مي نويسم فقط خواست بگم پسر خوشگلم روز جهانيه كودك ايشالله برات مبارك و فرخنده باشه از صميم قلب دوست داريم و ازاينكه من و بابايي رو انتخاب كردي ازت ممنونيم تو با اون قدم خير كوچولوت كلي خير و بركتو وارد زندگيمون كردي اينو از صميم قلب ميگم بي نهايت دوست داريم و عاشقتيم روزت مبارك ...
16 مهر 1390